نرگس مستِ تورا هرمژه ای شمشیر است درنظربازی تو، صیدِ دلم تسخیر است
سالها دل زکفم برده ای وتابم را پای دربندِ دوتا زلف تو، در زنجیر است
هی مرا وعده ی امروز به فردا دادی، نکند دیر کنی؛ جمعه ی دیگر دیر است!
کاش ای کاش دلم طاقت دوری را داشت تا به کی غیبت کبرای تورا تأخیراست؟
درفراق تو شب و روز ندارم مولا لحظه ها بی تو بسی هرنفسی دلگیر است
به گمانم دل ودین را به تمنّا دادم، ورنه ماهِ رخ تو آدم وعالم گیر است
معدنِ فیض خدائی و خدا می داند، که طلای تو مِسِ جانِ مرا اِکسیر است
بعدازاین درغم هجرانِ تو شاعر باشم سخن ازیادِ تو تقریردل وتحریر است
گیرم این منتظرت زارو خطاکار آقا، این چه تأخیرو چه تدبیرو چه سان تعزیر است
"مهدوی" یک دله کن دل وَ ریا کمترکن، رازِ این پرده ی غیبت گنه وتزویر است
غلامرضا مهدوی